" قدقامت العزا " که محرم رسیده است...-محرم95

ساخت وبلاگ
"Content"> 

مجلس اول: مردي که نامه هاي زيادي داشت

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

پاي نامه صد و چهل هزار امضا بود .

  نوشته بود : « بشتاب ، ما چشم به راه تو هستيم .»

  نوشته بود : « براي آمدنت آماده ايم و ديگر با واليان شهر نماز نمي خوانيم .»

 نوشته بود : « ميوه ها رسيده و باغ ها سبز شده . منتظرت هستيم .»...

 نامه در دست هايش ، وسط بيابان روبروي سپاهي که راهش را بسته بودند

     ايستاد:

«کسي را کشته ام خونش را بخواهيد؟ مالي را برده ام؟ کسي را زخمي کرده ام؟»

بي دليل هلهله کردند .

  گفت : « مردم کوفه مرا دعوت کرده اند . اين نامه ها ....»

        صداهاي بي معني و نامفهوم در آوردند تا صدايش نرسد .

جلوتر آمد تا صورت هايشان راببيند و ناگهان ساکت شد :

                « شبث بن ربعي ؟! حجار بن ابجر ؟! قيس بن اشعث ؟ »

 اسم ها، همان اسم هاي پاي نامه بود .

 

 ***

 

مجلس دوم : "مردی که فقط اسب داشت ...   عبیدالله بن حر  "

 

امام آمدند دم خیمه اش. دنبالش فرستاده بودند و نیامده بود.

به فرستاده گفته بود: به آقا بگو عذر دارم، نمی آیم.

امام دلشان رضا نشد و خودشان آمدند صدایش کنند.

گفت:" آماده مرگ نیستم ! اسب قیمتی ام مال شما... "

نگاهی کردند که از شرم لال شد: " اسبت را نمی خواهیم."

چشم از او گرفتند خیره شدند به خاک :

" از این جا دور شو که فریاد غربت ما را نشنوی،که اگر بشنوی و نیایی ..."

 ....

سوار اسب قیمتی اش بتاخت رفت ودور شد...

 

 

 

 مجلس تنهایی،نوشته‌ی فاطمه شهیدی

 

 

 

 

*پی نوشت:

1.محرم 93 این پست ها حضور وبلاگ خوان های عزیز ارائه شد و ازونجایی که مفاهیم موجز و زیباست بعد دوسال مجددا از مطالبش برای به روز کردن وبلاگ استفاده می کنم.

2. آخرین پست وبلاگ تا پایان دهه اول محرم به صورت نمایش در آینده ثبت گردید.

                                                                                         التماس دعا

 

 

غزلك(یک جرعه غزل، دریا دریا دلتنگی)...
ما را در سایت غزلك(یک جرعه غزل، دریا دریا دلتنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qazalak88o بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 21:07