فاطمه علیهاالسلام ،
صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر می کشید و در کوچه های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور می شد.
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یک تنه حقیقت را خاموش نکند.
افسوس از سوره ی کوثر که در آن خانه ی گِلین، همسایه ی اهالی غفلت و سنگدلی شد!
آه از زمزمه های شرحه شرحه ی بتول که در نیمه شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می افکند!
آه از ریحانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله که در مشام حسادتِ زمین، به هدر می رفت و چشمانِ حقیقت ستیز زمانه، رخساره ی طهارتش را طاقت نداشت.
غمانه:
ودیگر زینب دخترچهارساله
شانه به دست، روبروی مادرنیست
اصلا مادرنیست !...
غزلك(یک جرعه غزل، دریا دریا دلتنگی)...برچسب : نویسنده : qazalak88o بازدید : 92