یاد عبور مـاه از آن کافـــــه ها بخیر
از یاد رفت قصه ی ما،
یاد مـــا بخیر
در کوچه های برف،کسی ساز می نواخت
یاد شبی که با " تــــــــو" شدم آشنـــا،
بخیر
در باد گم شدند رفیقـــــان خوب ما
یاد سئویل، مرضیــــــه و مصطفی بخیر
یاد عزیزت از همه ی یادها جداست
ای من فدای چشم تو،
یادت جدا بخیر
«رسول یونان»
روزی... روزگاری... خاطراتی ... پیشینه ای...
وقتی یکی از اقوام و خویشاوندان سالمند فوت می کنن که در گذشته ی تو جای پایی حتی اندک، دارند احساس می کنی گذشته ات کم کم داره از دست می ره اون موقع احساس بی پشت و پناهی می کنی...
سیده خانم شب اول سفر آخرتتون به سلامت و التماس دعا
پشت و پناه همتون قوی آیندگان و روندگان ازین وبلاگ...
برچسب : نویسنده : qazalak88o بازدید : 167